روزگار
روزگارا تو اگر سخت به من میگیری
,
باخبر باش که پژمردن من آسان نیست!
گرچه دلگیرتر از دیروزم,
گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند,
لیک باور کردم دل خوشیها کم نیست
زندگی باید کرد!!!!
موضوعات مرتبط: شعر
روزگارا تو اگر سخت به من میگیری
,
باخبر باش که پژمردن من آسان نیست!
گرچه دلگیرتر از دیروزم,
گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند,
لیک باور کردم دل خوشیها کم نیست
زندگی باید کرد!!!!
قحطی عشق می آید!
7سال نه،700 سال در قلبم ذخیره و پنهانت می کنم،
بگو(کنعانیان)منتظر نباشند،
تقسیم شدنی نیستی،
حتی اگر یعقوب بیاید...
پروانه به شمع بوسه زد و بال و پرش سوخت ...
بیچاره از این عشق فقط سوختن آموخت ...
فرق من و پروانه در این است ...
پروانه پرش سوخت ولی من جگرم سوخت
عمیق ترین درد در زندگی
مردن
نیست ،
بلکه به دست فراموشی سپردن
قشنگ ترین احساس زندگی
است .
انــــــــــتـــــــــــظــــــــــــار
گر نيايي تا قيامت انتظارت مي کشم.
منت عشق از نگاه پر شرابت مي کشم.
ناز چندين ساله ي چشم خمارت مي کشم.
تا نفس باقيست اينجا انتظارت مي کشم
خدايا
آخه عاشق شدم
آخه اونو دوست داشتم
آخه بهش عادت کردم
آخه شده بود همه کسم
اما.........
منو فراموش کرد
من و رها کرد
رفت با یکی ديگه
خدايا چه کنم با این دل شکستم
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید
آدمیت مرده بود
گرچه آدم زنده بود
خواستم زندگی کنم راهم را بستند،
ستایش کردم گفتند خرافات است،
عاشق شدم گفتند دروغ است،
گریستم گفتند بهانه است،
خندیدم گفتند دیوانه است.
دنیا را نگه دارید می خواهم پیاده شوم
فکر میکردم …….
تو همدردی ……
اما ……..
فهمیدم …….
تو هم ..........،
دردی …………
گاهی تنهایی آنقدر ارزش دارد ……
که درب را باز نمی کنم ……..
حتی برای “تو” …….
که سالها منتظر در زدنت بودم …….
دیگه به بسته نگهداشتن در……..
عادت کرده ام ……..
باید بدجنس باشی..!! تا عاشقت باشن……!!
باید خیانت کنی………!! ………. تا دیوونه ات باشن…!!
باید دروغ بگی……………!!……..تا همیشه تو فکرت باشن…!!
باید هی رنگ عوض کنی……!!…………..تا دوسِت داشته باشن…!!
اگه ساده ای …!!…اگه باوفایی…!!….اگه یک رنگی…!!………همیشه تنهایی
باور کن
عشق من پاک است باور کن بیا
دیو غم را کورکن کر کن بیا
مُردم از این التهاب عاشقی
درد دوری را تو آخر کن بیا
اجازه من شفاهی عاجزم
درس عشقم را تو ازبر کن بیا
تا بلوغ عشقمان راه کمی است
نغمه ی عشاق را سر کن بیا
تا ابد من عاشق زار توام
حرف هایم را تو باور کن بیا
شاعر پدرام مجيدی
اگه قرار بود هرکسی بزرگترین غمش رو برداره و ببره تحویل بده،
با دیدن غمهای دیگران آهسته غمش رو در جیبش میگذاشت و به خونه بر می گشت
می شنوی صدای اندوهم را می شنوی صدای بغضم را که با کوچکترین ضربه ای خواهی ترکید باید گریست برای شاخه های شکسته باید فریاد زد به حال شقایق پرپر شده باید اشک ریخت با دیدن پروانه سوخته باید گریست برای چشم انتظاری عاشقان پنجره ها خالی است،هوا تنهاست،ستاره سرگردان است،خورشید گریان است
چه زود ازم خسته شدی چه زود از یاد بردی منو
چه زود یکی دیگه اومد جامو گرفت تو دل تو
بهم وفا نکردی و تیشه زدی به قلب من
منو به غم نشوندی و گذشتی از کنار من
نمیدونم به جرم عشق یه عمره که زندونیم
توی آتیش غم تو یه عمره دارم میسوزم
انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمی بارد
انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند... وای از دست چشمهایم ، وای از دست اشکهایم... آرزو به دل مانده ام ، کسی در پی من نیست و خیلی وقت است تنها مانده ام نمیگویم از تنهایی خویش تا کسی دلش به حالم بسوزد ، نمیگویم از غمهای خویش تا کسی دلش به درد آید من که میدانم کسی نمینشیند به پای درد دلهایم ، اینک دارم با خودم درد دل میکنم...
عاشق دیالوگ معروف پدر ژپتو به پینوکیو هستم که میگه:
پینوکیو چوبی بمان!
دنیای آدما قشنگ نیست !آدما سنگی اند!!!!
کــــــــــــاش يـــــــــا رب آشنايی ها نبود
يــــــــــــــــا بدنبالش جـــــــــدايی ها نـــــــــــــبود
تمامي مزرعه
کافـــــــر صدايش ميزدند
.
.
.
.
.
گل آفتابگردان کوچکي را که
عاشق
باران شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــده بود..............
مادری که دنیا هیچوقت اورا فراموش نمیکند..
وقتي گروه نجات زن جوان را زير اوار پيدا کرد,او مرده بود اما کمک رسانان زير
نور چراغ قوه چيز عجيبي ديدند.زن با حالتي عجيب به زمين افتاده,زانو زده و حالت بدنش زير فشار اوار کاملا تعقيير يافته بود. ناجيان تلاش مي کردند جنازه را بيرون بياورند که گرماي موجودي ظريف را احساس کردند.چند ثانيه بعد سرپرست گروه ديوانه وار فرياد زد :بياييد,زود بياييد! يک بچه اينجاست..بچه زنده است.
وقتي اوار از روي جنازه مادر کنار رفت دختر سه_چهار ماهه اي از زير ان بيرون کشيده شد..نوزاد کاملا سالم و در خواب عميق بود. مردم وقتي بچه را بغل کردند,يک تلفن همراه از لباسش به زمين افتاد که روي صفحه شکسته ان اين پيام ديده ميشد:عزيزم,اگر زنده ماندي ,هيچ وقت فراموش نکن که مادر با تمامي وجودش دوستت داشت..
یادی ز یاران می کنم
در غربت تاریک و سرد
از غم حکایت می کنم
امشب وجودم خسته است
از سردی دل های سرد
آیا تو هم در یاد من
هستی در این شب های سرد؟
زندگي سخت نيست ما سختش ميکنيم
عشق قشنگ نيست ما قشنگش ميکنيم
دل ما تنگ نيست ما تنگش ميکنيم
دل هيچکس سنگ نيست ما سنگش ميکنيم
در دياری که همه دل مي شکنند به تو نازم
که بلور غم دل می شکنی
دو قطره اشک مانده یادگارت اگه برگشتی و من را ندیدی بدان که مرده ام از انتظارت